سرهند شریف یک شهر قدیمی در سرزمین هند است که توسط کرشن سایر راؤ یا تومان راؤ ساخته و بنیانگذاری شده است۔ در زمان فتح هند توسط محمود غزنوی، مسلمانان آن زمان بر پنجاب حاکم شدند۔ در آن زمان، سرهند یک دهکده معروف بود اما تحت حکومت غزنویها نبود۔ البیرونی نیز به آن اشاره نکرده است۔ یک روایت طبق آن میگوید که سرهند در حقیقت سیرند بود که معنای آن ’’پناهگاه شیرها‘‘ یا بیشه شیران است۔
در دوران فیروز شاه تغلق انتقال خزانه بسیار دشوار بود، به همین دلیل مردم این منطقه از جلالالدین بخاری خواستند که بین دهلی و سامانه، شهری جدید برای انتقال خزانه احداث کند۔ سرهند همیشه مرکز حکومتی مستحکم دهلی بوده است۔ فیروز شاه همچنین نام آن را فیروزپور گذاشت۔ بهطور غیررسمی این شهر به ’’باب الهند‘‘ نیز شناخته میشود. در سال ۱۹۷۵م برخی از بناهای مدفون دوران جهانگیر جدیدا در سرهند کشف شده اند۔ یک شاعر گفته است:
سرهند بگو که رشکِ چین است
خلدیست برین که برزمین است
ناصر علی سرهندی، که نام پدرش رجب علی بود و از خاندان سادات میآمد، در سال ۱۶۳۷ میلادی در سرهند به دنیا آمد۔ این دوران شاهجهان، پادشاه مغول بود۔ ناصر علی سرهندی بدون شک پس از بیدل، بزرگترین شاعر فارسیزبان(در شبه قاره ظاهرا) شناخته میشود۔ پدر او نیز شعر میسرود و ’’حالی‘‘ تخلص میکرد۔ از آنجا که ناصر علی در سرهند متولد شد، شعر معروف او این است:
گر از حسب بپرسی ما قنبریم قنبر
وار از نسب بپرسی ما آلِ مصطفیﷺ ایم
مؤلف کتاب ’’کلمات الشعرا‘‘ در القاب ناصر علی سرهندی از عبارت ’’آبروئ هند‘‘ استفاده کرده است و این رباعی را در شان او گفته است:
در ملک سخن بود جهانگیر علی
در مشرب دل ولی علی پیر علی
با شعر علی نمی رسد شعرکسی
زنسان که خط کس به خط میر علی
در ابتدا ناصر علی سرهندی به دربار سیف خان بدخشی پیوست و در سال ۱۰۸۶ میلادی، اورنگزیب عالمگیر فرمانروایی در اله آباد به سیف خان سپرد۔ ناصر علی نیز همراه با او به آنجا رفت۔ ناصر علی تا وفات سیف خان در سال ۱۰۹۵ در همانجا ماند۔ سپس در سال ۱۱۰۱ هجری به لشکر شاه عالمگیر پیوست و در حین ملاقات با پادشاه برای مصافحه دست خود را دراز کرد که باعث خشم شاه شد و ناصر علی نیز از آنجا ناراحت برگشت و به نواب ذوالفقار خان نصرت جنگ پیوست۔
ناصر علی در سال ۱۶۹۲ میلادی از دکن برگشت و در دهلی سکونت اختیار کرد۔ آرزوی سفر به ایران همیشه در دلش بود و به همین آرزو به ملتان رسید، اما به دلیل شرایط نامساعد نتواست سفر خود را ادامه دهد۔ به همین دلیل گفت:
علی امسال موقوف سیر گلشن ایران
چون داغ لاله دامن گیر دل شد خاک پنجابم
بالاخره او مسیر خود را به سوی هند تغییر داد و در شاهجهان آباد به زندگی سادهای ادامه داد و در سالهای آخر عمر خود به توصیه از یک مجذوب ادعای قطبیت کرد۔ این رباعی نیز در همین زمینه است:
انم که ز فقر احمد آگاهم
در انجمن قبول صاحب جاهم
معشوق قلندرم جهان ملک من است
یعنی که خلیفه رسول اللهﷺ ام
دوستان او شامل محمد صادق القا، سرو آزاد، سرخوش، سیف علی خان نصرآبادی و دیگران بودند۔ ناصر علی سرهندی به عنوان ’’چیلا‘‘ نیز شناخته میشد، چرا که ’’چیلا‘‘ به معنای غلام است۔ او از تخلص ’’علی‘‘ استفاده میکرد و در مقطعهای غزلهایش هم ’’علی‘‘ و هم ’’ناصر علی‘‘ آمده است۔ در قسمت دوم تذکره شعرای کشمیر درباره ناصر علی نوشته شده است:
’’شیخ ناصر علی پرندهای با فکری بلند است که در کنار پرندگان بزرگ با آنها هم آشیان است۔‘‘
دیوان ناصر علی سرهندی شامل دفتر اول مثنویها و سه دفتر دیگر، چند مثنوی کوتاه، آثار نثری و مجموعهای از اشعار متفرقه به نام ’’عین الحیات‘‘ است۔ ناصر علی تقریباً در تمامی انواع شعر مانند غزل، قصیده، رباعی و مثنوی طبعآزمایی کرده است۔ موضوع مورد علاقه او عرفان و تصوف بوده است۔
شعر مشکل پسند، ویژگی خاص ناصر علی سرهندی است۔ او مفاهیم پیچیده و عمیق را بهوسیله تخیل بیان میکرد۔ از نظر اخلاقی، ناصر علی سرهندی به عنوان یک معلم اخلاق و صوفی شناخته میشد۔ در برخی اشعار خود، به موضوعاتی مانند انکسار، تواضع، جوانمردی، صلحجویی، دوری از کینه و پاکی دل پرداخته است۔ در رباعیها و قصیدهها، او مدح بو علی قلندر و سیف خان را گفته است۔
دیوان او بدون قصیدهها تکمیل نمیشود۔ یکی از نسخههای خطی دیوان او در سال ۱۱۳ هجری، یعنی شش سال پس از وفاتش، نوشته شده است۔ ’’عین الحیات‘‘ نسخهای با قدمت ۲۰۰ ساله است که شامل ۳۰ صفحه شعر پراکنده میباشد۔ برخی غزلهای این نسخه در مدح سیف علی خان و برخی دیگر در دیوان ناصر علی موجود است، اما بعضی از آنها نه در دیوان ناصر علی و نه در مثنویها هستند۔ به همین دلیل، این نسخه از اهمیت ویژهای برخوردار است۔
منبع: ناصر علی۔ سرهندی، تصحیح نسخه خطی مثنوی، تولد:۱۶۳۷م (راولپندی: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۲۰۰۲/۲۰۰۳ میلادی)
نظر شما